ضعف "عقل عملی"، مانع بزرگ "نظام سازی" (مجلس "دولت ساز"، طرح و تدبیر و برنامه؟)
نشست (انتخابات کارآمد) _ دانشگاه علمی کاربردی _ ۱۴۰۲
بسمالله الرحمن الرحیم
در پاکستان، در ترکیه، در مصر، حاکمیتهای همه اینها دستنشانده هستند بعد از جنگ جهانی اول و دوم اینها دست آمریکا یا انگلیس و فرانسه یا روسیه افتاده و هنوز آنها حاکم هستند. جهان اسلام تقسیم شد و متلاشی شد و بین اینها تقسیم شد. بعضیهایشان رسماً پادشاهی هستند و میگویند ما انتخابات نداریم و بعضیهایشان هم انتخاباتهایشان صوری و نمایشی است و رهبر یکی از جناحها که عمرانخان بود و یک مقداری از جدول بقیه خارج شده بود و راجع به آمریکا و راجع به ایران یک حرفهایی زده بودند هم خودش و هم زنش را گرفتند یک اتهام و پرونده هم ساختند که همهشان از این پروندهها دارند راست و دروغش را هم خودشان میدانند و کسی دقیقاً نمیداند اینها چه میگویند این را زندان انداختند و اعلام کردند که این حزب حق شرکت ندارد ولی نامزدهایشان بدون این که بگویند برای این حزب هستند ثبتنام کردند و در کل کشور با فاصله زیاد بیشترین رأی را آوردند. ولی دارند ابطال میکنند که رأی اینها بشکند چون بالاترین رأی را آوردند طرف رهبرشان در زندان است خودشان بیشترین رأی را آوردند الآن دارند ابطال میکنند یعنی جلوی صحنه دموکراسی و انتخابات است و پشت صحنه ارتش است و ارتش هم در مشت آمریکا یا انگلیس است. حتی ریاستجمهوریهایشان ارثی شده یعنی طرف رئیس جمهور است بچهاش رئیس جمهور بعدی است. ریاست جمهوری که نباید ارثی باشد همان سلطنت است اسم آن را ریاست جمهوری میگذارند. نماینده مجلس چطور باید تأمین مالی بشود چطور نباید بشود؟ هزینه انتخابات را باید از کجا بیاورد و چطوری؟ از بیتالمال میگیرید؟ چقدر؟ چرا؟ باید شفاف باشد. بند و بست میکنید عرض کردم همین زمان انتخابات دقیقاً زمانی است که بعضی از سرمایهداران فاسد وارد حکومت میشوند یا آدم میخرند و توی حکومت میفرستند یعنی ثروت، برایشان قدرت میآورد بعد قدرت، برایشان ثروت تولید میکند یعنی آدمهایش را توی مسجد و توی دولت این طرف و آن طرف میفرستد این میگوید که برای منافع من قانون بگذار. در انتخابات شوراها افتاده، گاهی در انتخابات مجلس هم در مواردی هست که آثار آن را دیدیم یعنی یک مرتبه میبینیم یک جایی آمده نماینده شهرستان، این طرف و آن طرف، جناحهای مختلف هم هستند. دعوت میکند یا مجانی میگوید با خانواده شما را میفرستم کیش یا دبی. دعوتشان میکند به فلان مجلس. یکطور یک بهانهای. برایتان فلان امکانات را برای چه میدهی؟ جناب خیّر؟ بعد تو برای چه میگیری کلاهبردار؟ اول کلاه خودت را برمیداری بعد کلاه ملت را.
زمان پیامبر(ص) یکی از مأمورین حکومتی مالیات جمع کرده بود که مأمور مالیات بود که از ثروتمندان بگیرند و بدهند خرج جامعه و فقرا کنند. او آمد تازه دزد و کلاهبردار هم نبود. این را حق خودش میدانست آمد اعلام کرد که اینها مالیاتهایی است که از مردم آن منطقه گرفتم که برای بیتالمال است بعد گفت اینها هم هدیه است به خودم دادند برای خودم هست. دروغ هم نگفته بود. گفته بودند این مالیات، این هم هدیه برای خود شما. پیامبر(ص) فرمودند شما اگر مسئول حکومتی نبودی این هدیهها را به شما میدادند؟ گفت آقا خودشان گفتند اینها برای توست. گفتند ما داریم این را به شخص تو میدهیم دلمان میخواهد هدیه است. پیامبر(ص) در مسجد موقع نماز بود رو به مردم کردند و گفتند به نظر شما اگر ایشان مسئول مالیات از طرف حکومت نبود آنها در آن قبیله برای ایشان هدیه درِ خانهاش میفرستادند یا چون مسئول مالیات در این مناطق بود این هدیه را هم به او دادند همه گفتند نه، روشن است اگر ایشان مسئول حکومتی نبود اینها اصلاً او را نمیشناختند اصلاً برای چه باید به این هدیه بدهند؟ پیامبر(ص) فرمودند آنهایی که به شما هدیه دادند اسمش هدیه است اینها رشوه است! اگر میخواهید مسلمانانه عمل کنید نباید اینها را برای خودت برداری. من یک روایت از حضرت رضا(ع) خواندم – حالا زیارت امام رضا(ع) میروند مدام قربون کبوترهایش و گنبد و غذای حضرتی میروند گوش نمیکنند ایشان چه میگوید – امام رضا(ع) میفرمایند پیامبر اکرم(ص) فرمودند هرکس رشوه بدهد و هر کس با هر توجیهی رشوه بگیرد هر دو «کلاهما فی النار» هر دو جهنمی هستند. بعد حضرت رضا(ع) میفرمایند که هدیه هم وقتی به مسئولی در حکومت داده میشود هدیه هم رشوه است. اسم آن هدیه است. ولو این که کار مردم را راه انداختی مشکل آنها حل نشده و هیچی هم تو از آن درخواست نکردی، هیچی نخواستی وظیفهات را انجام دادی و خداحافظی کردی و رفتی. ولی او خودش میگوید من میخواهم به شخص جنابعالی هدیه بدهم و تشکر کنم. کارش هم حل شده، قبلش نگفته که بگوییم رشوه است، بعدش گفته، امام رضا(ع) میفرماید آن هم رشوه است! هیچ کس به هیچ مسئول حکومتی حق ندارد هدیه بدهد، هیچ مسئولی حق ندارد هدیه بگیرد ولو خودش درخواست نکند و او به دلخواه خودش بدهد ممنوع است. خب اینها بحث نظارت است. همین الآن خیلی کارها میشود. در دنیا و در اینجا هم موارد مکرر شنیدم که میشود.
خیلی سال پیش یادم میآید یک آقایی آمد خیلی هم حرفهای قشنگی زد و حرفهای خیرخواهانه زد – این قضیه برای 20 سال پیش است – وقتی میخواست برود سوئیچ یک ماشین را روی میز من گذاشت! از همین پژوهایی که آن موقع درآمده بود خیلی آن موقع آن ماشین مهمی بود. حالا من که کارهای نبودم و نیستم. این دیده بود توی تلویزیون صحبتهای ما پخش میشود گفته بود لابد به یک جایی وصل است و میتواند کاری بکند. من یک رنوی دست دوم از این ماشین کوچکها داشتم که خریده بودم همهاش هم خراب میشد میرفتم دانشگاه، به شرطی میرفتم که بعد از جلسه بیایند هول بدهند که ماشین روشن بشود به خرجش نمیارزید. این آمد این سوئیچ را روی میز من گذاشت. من که هیچ کارهام. ولی تا اینجا را هم حساب میکرد که بالاخره یک تریبون و فرصتی دارد اگر بشود از این هم استفاده کند. موقع خداحافظی یک چیزی روی میز گذاشت و رفت، به او گفتم وسیلهتان را جا گذاشتید، گفت نه این را خدمت شما آوردیم! گفتم چیست؟ گفت که یک جمعی از خیّرین آدمهای خوب، چون شما خیلی زحمت میکشید خودت خبر نداری چقدر زحمت میکشیدی ما خبر داریم، این ماشین را مجاناً به شما هدیه کردند من میخواستم بلند شوم یکی توی گوش او بزنم دیدم ممکن است ما را به جرم چی بگیرند و او هم تکذیب کند بگوید من اصلاً چنین حرفی نزدم بلند این پا شده به ما فحش ناموسی داده بعد هم ما را زده! گفت که چون شما این طرف و آن طرف میروید باید یک وسیله خوب و امنی داشته باشید هیچی هم از من درخواستی نکرد چون میدانست من هیچ کارهام. همینطور میخواست هدیه بدهد عاشق چشم و ابروی من شده بود میخواست هدیه بدهد. من مسخرهاش کردم و گفتم یک ماشینی دارم که به آن عادت کردم و اگر غیر از این ماشین نمیتوانم سوار بشوم این را بردار ببر به آن کسی که به تو داده بده. یعنی اینقدر ظاهر این آدم مؤدب بود با خودم میگویم وقتی این آمده به من طمع کرده که کارهای نیستم به فلان نماینده و فلان وزیر و فلان قاضی اینها طمع نمیکنند؟ یکی آمد به من گفت که ما یک خانهای در ییلاقی داریم فقط این را میخواهیم به اهل علم و تحقیق بسپاریم در همین جایی که همه ویلا ساختند لواسان. این به من گفت که یک مورد دیگر، آدمهای خیلی خوب، جلسه دعوت کردند... ببینید محاسبه میکنند که چطور بتواند در یک بانکی نفوذ کند و بتواند از یک بانکی هزار میلیارد بگیرد بدون کاری و قانون را دور بزند و چیزی هم ندهد! یاد بگیرد چطوری فلانجا دهتا شرکت قلابی که اصلاً وجود خارجی ندارند صدتا شرکت بزند. یاد بگیرد چطوری با بودجههای رسمی مربوط به فلانجا بازی کند. تخصصهای اینطوری دارند آن تخصصهایی که باید در مجلس داشته باشند بعضیها ندارند. از این تخصصها که بعضیها دارند یعنی بلد است که چطوری سوار قانون بشود و از قانون علیه قانون استفاده کند. خب اینها را باید مراقب باشیم که از همین جاها در حاکمیت نفوذ میکنند. شما در دنیا دیدید مثلاً چندتا سرمایهدار چند میلیارد خرج میکنند تا فلان جا در شورای شهر نیویورک، آرکانزانس یا در ایران یا در جاهای دیگر، همه جا، صدها میلیون و چند میلیارد خرج میکند که دو نفر را وارد آنجا بکند بعد اینها در شهر یک مصوبهای داشته باشند که این مصوبه برای همان اشخاصی که ثروت و قدرت دستشان است مثلاً 20 میلیارد تومن خرج کرده، بعد 200 میلیارد بردارد. یعنی کافی است مسئولین شورایی در یک جایی تصویب کنند خانههای این خیابان خراب بشود جاده کمربندی از اینجا رد بشود قیمت یک مرتبه یک بخشی از زمینها ده برابر و صد برابر میشود و یک بخشی هم توی سرش میخورد نابود میشود یک وقت این کار با کارشناسی صورت میگیرد برای مصالح شهر است خب آن توجیه دارد و خساراتی که به افراد زده میشود قانون اساسی میگوید باید جبران کنید. خانه کسی را اگر خراب میکنید باید کمک کنید یک خانه داشته باشد. نه این که ما به این نتیجه رسیدیم که خانه شما باید خراب بشود! خب خانه خرابمان کردید، برای مصالح شهر است خیلی خب، ما الآن باید چه کار کنیم؟ میگوید باید او را کمک کنی و مسئلهاش را حل کنی. اما اگر یک جایی آمدند چیزی در شهر تصویب کردند که نتیجه آن یک مرتبه جابجایی میلیاردها پول بیتالمال از یک جا به یک جاست. اصلاً نفوذ در دنیا همینطوری است. یک مسئله دیگر، مسئله عقل جمعی است که به آن توجه ندارند بعضیها به خیالشان وقتی میگویند مجلس شورای اسلامی رأی آوردن و حرفهای اسلامی زدن اینها کافی است! نه. اسلام راجع به استقلال یک کشور، عزت یک کشور، هم استقلال اقتصادیاش، علمی، اقتصاد سیاسی، امنیتی، هم آزادی اجتماعی در چارچوب قانون اساسی، هم در حوزه عقل عملی که آن حرفهای قشنگی که در حوزه عقل نظری زدی حالا در حوزه عقل عملی چطوری میخواهید عمل کنید میگویید اشتغال حداکثری، بیکاری باید برطرف بشود خب طرحتان چیست؟ نباید که مدام بیایید سخنرانی کنید و بگویید نماینده مجلس بگویند باید این کار بشود باید آن کار بشود. باید را که ما هم بلد هستیم.
همین عنوان علمی – کاربردی آنجایی که واقعی است یکی از خلأهای بزرگ کشور است یعنی ما یک عالمه نیروهای علمی غیر کاربردی داریم. یعنی تند تند مقاله علمی مینویسند پژوهش میکنند معلوم نیست اینها به چه درد میخورد؟ یک عالمه پایاننامه داریم که بعد دور میریزند. چند وقت پیشها یک فیلمی دیدم نمیدانم برای کدام دانشگاه بود یک عالمه پایاننامه زمین ریخته بود بعد از بس زیاد بود با لودر، دیگر کارگر نمیصرفید با لودر اینها را جمع میکرد و توی آشغالها میریخت. خب معلوم است هم آن استادی که استاد راهنما و مشاور بوده، اصلاً توجه ندارد که چه چیزی را دارد دور میریزد! هم آن دانشجویی که تحقیق کرده، هیچ کدام مسئلهشان این نبوده که این پایاننامه به چه درد میخورد؟ تو با هر پایاننامه و هر پژوهش باید یک مشکل کشور را حل کنی. باید پژوهشهایتان کاربردی باشد. خب این را هم مجلس باید انجام بدهد که باید طوری قانون بنویسید و طوری نظارت کنید که به هر تعداد کارمندی که در هر نهاد حکومتی استخدام شده و داری حقوق میدهی باید معلوم باشد که از آنها چه میخواهید؟ اگر او کار را درست انجام نمیدهد چرا انجام نمیدهد؟ اینها فکر میخواهد، برنامه میخواهد، نظارت میخواهد، قانون درست میخواهد. بهترین حرفهای دنیا را میزنیم بعد میگوییم که خب حالا چی؟ الآن چه کار کنم؟ این اهداف خیلی خوب بود الآن ما چه کار کنیم؟ قدم اول، دوم، سوم چیست؟ همینطور شعارهای قشنگ! مدیرهای دیکتاتور که حتی ممکن است آدم بد و فاسدی نباشد اما دیکتاتور است. اصلاً گوشش نمیشنود، مشورت نمیکند، انتقادپذیر نیست. شما رئیس یک تشکیلاتی هستی که اینقدر هم بودجه، این هم وظیفه قانونیات هست مشکل بهرهوری داری، یعنی پولی که میگیری خیلی بیشتر از کاری است که میکنی. اصلاً فاسد و دزد هم میشوی. آدم خوبی هم هستی. همینطور صبحها بیاییم توی اداره، شبها برویم، همینطور حقوقمان را بگیریم، انگار کارمندی خودش هدف است! کل سیستم وسیله است. هدف حل مسائل است. چه بحث نظری، چه بحث عملی.
آموزش مدیران دولتی و مدیران حاکمیت؛ نظارت و قانونگذاری درست برای رفع استبداد انحصارات و دیکتاتوری اقتصادی؛ چه به نام بخش خصوصی و چه به نام بخش دولتی. اینها عقل می خواهد، طرح میخواهد. چه قانونی بنویسیم که این مشکل را حل کند. بعد چطوری میخواهیم نظارت کنیم؟ خیلی جاها نظارت و نهادهای نظارتی هست بلد نیستند نظارت کنند. یعنی خلاف قانون آنجا دارد عمل میشود این هم ناظر است نظارت هم ظاهراً دارد میکند ولی نمیفهمد که مشکل این کجاست؟ خب نظارت هم آموزش میخواهد. وظیفه مجلس نظارت است چطوری دارید نظارت میکنید؟ تو تمام نهادهای حاکمیتی را میتوانی نظارت کنی. بلدی؟ چقدر ما در قرآن و سنت تأکید داریم روی مسئله عقلی جمعی یعنی مشورت؟ قرآن دستور میدهد که «أمرهم شوری بینهم» یعنی تمام مسائل اجتماعیشان را باید با مشورت و با گفتگوی انتقادی و با عقل جمعی حل کنند. «أمرهم شوری بینهم» باید تمام کسانی که نظر دارند متخصص هستند زمینه ایجاد بشود که حرف بزنند. این فرمان قرآن است. زمانی که خود پیامبر اکرم(ص) است دیگر ما بالاتر از پیامبر چه شخصیت دینی و الهی داریم؟ به پیامبر(ص) خداوند میفرماید «شاورهم فیالامر» با آنها مشورت کن ولو تو میدانی تصمیم درست چیست ولو ممکن است آنها خطا هم بکنند. اشتباهی بکنند نه خلاف اصول، ولی خطا بکنند. یعنی «شاورهم فی الامر» به پیامبر اکرم(ص) میفرماید که عقل جمعی را فعال کن یک کاری کن همه مردم نخبگانشان و متخصصانشان همه راجع به مسائل عمومی، همه عموماً مشارکت کنند، حرف بزنند، فکر کنند، امر به معروف و نهی از منکر کنند، انتقاد کنند، پیشنهاد بدهند این میشود امت اسلامی. آن وقت هم آنجا ارزش استعدادها و شخصیت افراد، چهرهها، و همین که دوست و دشمن را درست میشناسید. وقتی نگذارید همه حرف بزنند معلوم نیست چه کسی دوست است و چه کسی دشمن است همه زیر زبانشان پنهان شدند. بهترین کار این است که بگذارید همه حرف بزنند. وقتی حرف میزنند بعد کمکم یک مدتی هم بازی دربیاورند کمکم خودش، خودش را لو میدهد که این دنبال چیست. وقتی که حرف نمیزند و شعارهای کلی میدهد و خودش را به عنوان یک آدم پاک مقدس باتقوای انقلابی و مردمی نشان میدهد وقتی حرف میزند و اجازه میدهد حرفش را بزند یک بار هم رأی بیاورد و فلانجا مسئول بشود بعد او را میشناسید که این آدم صادق است یا کلاهبردار است چون قبلش هم اگر یک کسی او را بشناسد و به مردم بگوید این کلاهبردار است، میگویند نه نیست ما خودمان باید ببینیم کلاهبردار است یا نیست؟ حتی اینجا در منابع ما میگوید در امور عمومی که به مسائل مردم مربوط میشود آگاهی بدهید، توضیح بدهید، رفع ابهام بکنید، جلوی کلاهبردارها بایستید اما نهایتاً بگذارید خود مردم در چارچوب قانون باشند نه آنها که صریح خلاف ضوابط حرف میزنند. بگذارید بیایند و مردم تصمیم بگیرند. بله برای جامعه هزینه دارد ولی بدون این هزینه گاهی یک جامعه رشد نمیکند ولی یک جاهایی ولو تو یقین داری که دارند اشتباه میکنند باید بگویید ولی گاهی باید آن اشتباه را بکنند! چون جامعه باید به این نتیجه و جمعبندی برسد. من یادم هست اول انقلاب بعضیها فکر میکردند امام(ره) به بنیصدر رأی داده و امام خودش میخواسته که بازرگان بیاید. امام گفته آقای منتظری قائم مقام رهبری باشد. همه اینطوری فکر میکردند من خودم هم همینطوری فکر میکردم. خیلی وقت بعد، سالها بعد اواخر عمرشان ایشان گفتند که والله من به بنیصدر رأی ندادم، والله من موافق نخستوزیری بازرگان نبودم، والله مخالف قائم مقامی رهبری شما بودم شما را برای این کار صالح نمیدانستم شما آدم سادهلوح و لجبازی هستی به درد رهبری نمیخوری! آدم خوبی هستی مُلایی، بحثهای حوزوی بکن اما به درد رهبری سیاسی نمیخوری بازیات میدهند. خب شما که از اول با اینها مخالف بودی چرا اجازه دادی اینها نامزد بشوند؟ امام(ره) میگوید برای این که مردم باید رأی بدهند و تصمیم بگیرند من نمیتوانم به مردم بگویم مردم من یقین دارم اینطوری است لذا شما نمیخواهد دخالت کنید. خودشان باید این را ببینند و مردم باید به این نتیجه برسند.
در منابع اسلامی که آیات و روایات زیاد هم هست و خیلی هم مهم است این بحثها در منبرها و در دروس معارف، در رسانههای عمومی اینها را نمیگویند یا بلد نیستند یا اهمیت آن را نمیدانند که بگویند یا نمیخواهند بگویند و اینها را مهم نمیدانند. عزا و میلاد پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میآید توی رسانهها کف میزنند شیرینی میخورند کمدی بازی درمیآورند یا عزاداری و زیارت نشان میدهند و میروند. خب حرفهای اینها را که دارید زیارتشان میکنید و عزاداری میکنید و کنار گنبد شعر میخوانید خب حرفهای اینها چیست؟ چقدر ما از اینها سخنها داریم درباره جلوگیری از دوبارهکاری در حکومت، که اینها همان چیزهایی است که به عقل عملی و روش حکمرانی مربوط است. چگونه جلوی خطاهای فاحش را بگیریم یا اگر شد تکرار نشود؟ چگونه و چه افرادی باید در یک جامعه دینی در ملأ عام سرزنش بشوند؟ و چه کسانی نباید در ملأ عام سرزنش بشوند؟ ضررهای خیلی بزرگ چه کنیم که از یک سوراخ ده بار گزیده نشویم؟ 30 سال پیش یک مشکلی پیش آمده همه هم میدانند همه هم گفتهاند باز هر سال همان مشکل هست، فقط میآیند مشکل را میگویند خب راه حل آن را بگویید دیدید بعضی از مسئولین انگار مسئول نیستند مدام میآیند راهنمایی میکنند و به ماها و مردم میگویند باید این کار بشود باید آن کار نشود خب این را که ما میدانیم تو باید این کارها را بکنی و چه کسی باید این کارها را نکند؟! یک وقتی یک رئیس جمهور قبلی داشت صحبت میکرد 30- 40تا باید گفت. بعد رهبری گفت این بایدها که خیلی بایدهای خوب و قشنگی است منتهی مخاطب آن خود شما هستید این که این کار باید بشود اینها وظایف خود شماست ما هم میدانیم باید بشود چه کسی باید این کارها را بکند؟ ما که نباید بعد از 30 سال مدام بگوییم. مثلاً طرف 10- 12 سال است در مجلس است در دادگاه و قوه قضائیه است یا 16 سال – 20 سال مسئولیتهای مهمی در کشور داشته بعدش طلبکار میآید مثل اپوزوسیون یک طوری حرف میزند انگار از مریخ آمده! تو خودت 20 سال در نهادهای حاکمیتی باید جواب بدهی، تو که حق نداری سؤال کنی و اعتراض کنی تو باید جواب بدهی که 20 سال در چهارتا مسئولیت بودی چه کار کردی؟ ما چقدر تأکید داریم که هیچ مسئول غیر پاسخگو در حکومت اسلامی نباید باشد همین مجلس خبرگان هم برای این است که رهبری پاسخگو باشد. نمایندگان مجلس هم حق دارند از رهبری سؤال کنند که شما این صلاحیت رهبری را در این مورد به این دلیل ندارید باید توضیح بدهید که چرا این کار را کردید؟ حق دارد و وظیفه دارد بپرسد و رهبری هم باید جواب بدهد اما دخالت در کار کسی که دارید نظارت میکنید نباید بکنید. یک مرزی بین دخالت و نظارت است. نظارت حق سؤال در مسائلی دارد که به وظیفهاش مربوط است. دخالت یک چیز دیگر است. مثلاً در اتوبوس نشستید راننده دارد رانندگی میکند ما مسافران ماشین هستیم همه ما حق نظارت داریم اگر میبینید این اتوبوس مدام ویراژ میرود و اصلاً معلوم نیست کجا دارد میرود و چرا این مسیر را انتخاب کرد و چرا دارد اینطوری سبقت میگیرد؟ اینجا مسافران اتوبوس حق دارند سؤال کنند و نظارت کنند که چرا اینطوری رانندگی میکنی؟ اما حق دخالت کسی ندارد که مثلاً یک کسی بگوید بیایید 4- 5 نفری با هم رانندگی کنیم ترمز دست تو باشد، گاز دست تو، فرمان دست من، دنده هم دست آن یکی، مگر اینطوری میشود رانندگی کرد؟ دخالت نباید کرد اما نظارت و سؤال میتوانید بکنید. در جزئیات هم مدام نظارت کردن که الآن چرا یک نیش گاز دادی؟ خب رانندگی همین است تشخیص آن با من است. اگر اینطوری است معنیاش این است که من راننده نیستم تو راننده هستی. پس فرق است.
خبرگان باید نظارت کند اما دخالت نمیتواند بکند. مجلس حق دارد بر دولت و همه نهادهای دولتی نظارت کند. اما دخالت نمیتواند بکند چون اگر دخالت کنی معنیاش این است که قوه مجریه هم هستید بعد هم آن مدیر اجرایی مگر میتواند اینطوری مدیریت کند که دقیقهای یک بار از او بپرسند الآن چرا این تصمیم را گرفتی؟ اینطوری نیست که، معنیاش این است که داری به من میگویی مدیریت نکن! اینها خیلی مهم است. مثلاً در منابع اسلامی میگوید باید کاری کنید که مقروض شدن بیمورد و غیر ضروری و ناخواسته به حداقل و صفر برسد. تا میتوانید بدهی ملی و بدهکار شخصی نشوید مگر مواردی که لازم است. خب این یک شعار و هدف خوب است اما چهارتا قانون خوب میخواهد که به این نزدیک بشوید پنجتا مجری خوب هم میخواهید که بداند چطوری به این سمت برود؟ جلوی ضررهای بزرگ و قابل توجه و غیر قابل توجیه ملی را بگیرد. یکسری تصمیماتی گرفته میشود بر اساس احساسات و تبلیغات! این الآن همینطور در رسانههای داخل و خارج جوسازی شده، همه هم شعار میدهند و هیچ کس حرف تخصصی هم نمیزند همینطوری شعار است. حالا برای این که ما عقب نمانیم برویم این را تصویب کنیم! حق ندارید. باید کار کارشناسی دقیق بکنید و باید توضیح بدهید که در فلان مورد امور معیشتی را چگونه میخواهید پیش ببرید؟ فلانجا مسئله بیمه، تأمین اجتماعی، مشکل انرژی، قیمت انرژی، چطوری باید باشد و چطوری نباید باشد و چرا؟ و باید مجلس تصمیم بگیرد و باید خودش توجیه باشد و مردم را توجیه کند چه عواقبی دارد شیوه آن چطوری باید باشد و با افکار عمومی چطوری آن را باید طرح کنید؟ اصلاً باید بشود یا نه؟ الآن یا وقت دیگری؟ و چرا؟ چطوری باید از تجربه و عقل افراد مجرب و متفکر و برنامهریز در امور کشور، در اقتصاد و معیشت مردم، فرهنگ عمومی، نظام آموزشی تأمین و تضمین بشود؟ چطوری مردم را راضی و دلگرم در صحنه نگه دارند اما عوامزده نباشند؟ چطور تصمیمات علمی و عملی قاطع و درست گرفته بشود اما بدون دیکتاتوری. چطوری هزینههای زندگی تعدیل بشود؟ چطوری از امکانات و منابع بهرهوری درستی بشود باید برای اینها برنامه داشته باشید و فکر کرده باشید. و الا انتخابات پشت انتخابات، مدام این جناح بیاید آن جناح برود باز این بیاید آن برود، هر دو هم شعارهای خوب میدهند ولی مشکل حل نشد! مشکل را میخواهید چگونه حل کنید و این پیامدهای خودرأیی و استبداد در مدیریت و در قانونگذاری دارد یعنی ما چقدر در منابع اسلامی داریم که هرکس عقل خودش را کافی بداند و بگوید من خودم همه چیز را میفهمم و نیازی به پرسیدن و عقل جمعی و مشورت و کار کارشناسی بیشتر ندارم خودم میدانم چه کار کنم؟ خوب میلغزی. دیکتاتور میلغزد و جامعه را میلغزاند. استبداد رأی که در روایات ما آمده که میفرماید مستبد هم خودش را هلاک میکند و هم کسانی را که این دارد در مورد آنها تصمیم میگیرد. هلاکت اجتماعی. و استبداد ناشی از جهل و حماقت دیکتاتور است که من خودم بلد هستم قانون بنویسم. من خودم اجرا بلدم و... ولی خب جنابعالی عقل کل نیستید مسئولیت پیدا کردی اما باید مشورت هم بکنی باید سؤال کنی، باید دیدگاههای مختلف را بشنوی.
امیرالمؤمنین(ع) هرجا استبداد آمد تفکر متوقف میشود. استعدادها تعطیل میشود همه میگویند کسی که نظر ما را نمیپرسد فلانی خودش تصمیم میگیرد و خودش هم عمل میکند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید جامعهای که اهل مشورت و عقل جمعی و کار کارشناسی و نقدپذیری نباشد روی خوش نخواهد دید نه در دنیا و نه در آخرت. این اسلام و پیامبر اکرم(ص) است. چگونه عقل عملی حکمرانی کنید؟ هم باید درست سه قوه را آموزش بدهید و هم باید نظارت درستی انجام بشود. سیستم نظارت ما در یک جاهایی مشکل دارد. نظارت یک کار تخصصی دقیق است و باید هم منصف و بیطرف باشد و هم کاملاً جدی و قاطع و اختیارات داشته باشد و باید در آن حوزه نظارت کند و تخصص داشته باشد و الا کلاهش را برمیدارند فکر میکند دارد نظارت میکند در حالی که در آن حوزه خاص نظارتی در کار نیست. هم نظارت عملی و هم نظارت مخفی و غیر علنی. هر دوی این را هم شرع میگوید هم عقل میگوید. نظارت تیزبینانه، تخصصی. قرآن میگوید شما بهترین آدمها هم باشید در خطر هستید. هیچ کس نیست که احتیاج به نظارت شدن نداشته باشد. هیچ کس نیست. خداوند در قرآن میفرماید که ما شما را خلق کردیم ما میدانیم که تو چطوری وسوسه میشوی و چطوری توجیه میکنی؟ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ...» ما انسان را خلق کردیم «وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» (ق/ 16)؛ و میدانیم چطوری خودت، خودت را بازی میدهی و کلاه خودت را برمیداری؟ ما میدانیم وقتی انسان بخواهد کلاه بردارد چطوری کلاه خودش را هم برمیدارد؟ روی کارهای بد اسم خوب میگذارد. قرآن این را میگوید. بازرسی درست و قوانین بازرسی و شیوه آن اصلاح بشود نیروها را درست بشناسیم و کارکردها را ارتقاء بدهیم، آدمهای فرصتطلب را بشناسیم. آدمهای چاپلوس و متملّق، آدمهای فتنهجو و آدمهای مشفق و مصلح و مخلص را بشناسیم.
عرضم را با این حدیث امیرالمؤمنین(ع) در باب حکومت اسلامی، در نهجالبلاغه ختم میکنم – خواهش میکنم دقت کنید ما چوب این را هم خوردهایم- میفرمایند بسا افراد ناصالح که لباس صالحان میپوشند مثل آدمهای صالح حرف میزنند، تیپ میزنند. بسا افراد تنگنظر، کینهتوز، ناآگاه که مدیریتهایی را به عهده میگیرند با ظاهر مردمی و انسانی، و ادای آدمهای روشنفکر و منطقی را درمیآورد، ادای آدمهای مقدس و باتقوا را درمیآورد، ادای این که من سعه صدر دارم ولی دیکتاتورمسلک است و از یک زاویه محدود شخصی و بطور مطلق مسائل را نگاه میکند و شتابزده تصمیم میگیرد و مسئولیت حرفهایش و کارهایش و تصمیمهایش را نمیپذیرد همه اینها در نهجالبلاغه و روایات اسلامی ذکر شده است. یکیاش این است که چطوری جلوی نفوذ را بگیرید و شایستهسالار باشید. ببینید آن موقع امیرالمؤمنین(ع) چیزی را میگوید که تا همین الآن و تا آینده همیشه این اتفاق میافتد. «لایکنِ اخْتِیارُک إِیاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِک وَاسْتِنَامَتِک...» در گزینش دیوانسالاران، مدیران اجرایی کشور و مسئولان حکومت اسلامی به این که من خودم آدم تیزی هستم خودم بلد هستم آدمشناس هستم امیرالمؤمنین(ع) فرمود یک وقت به این چیزها اکتفا نکنی، جنابعالی اگر ضریب هوشیات هم بالاترین ضریب هوشی باشد باز هم ممکن است کلاه شما را بردارند. میفرماید عزل و نصبهایت، به این که چه کسی را بالا بیاوری به این که من خودم اهل فراست هستم، خودم زرنگ و تیز هستم و اطمینان شخصی دارم خودم به این آقا اطمینان دارم خودم او را میشناسم و علم خودم کافی است! فرمود یک وقت این کار را نکنید دارید اموال عمومی را به او میسپارید بهترین آدم ممکن است تغییر کند و خراب شود یا کلاهش را بردارند. بنابراین باید هم آدمها خوب باشند و هم سیستم و ساختارت درست باشد، قوانین و سیستم درست باشد. فرمودند «وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْک...،» خودت به یک کسی حسن ظن داری و اعتماد داری سابقه خوبی پیش تو دارد و میگویی من ایشان را میشناسم راست هم میگویید قبلاً هم آدم درستی بوده، فرمود به این خوشبینی خودت اکتفا نکن، آدمهای خوبی هستند که بعد بد و خراب و فاسد میشوند خودت هم ممکن است بعداً فاسد بشوی. «فَإِنَّ الرِّجَالَ...» آدمهای چاپلوس، هر جناحی میآید یک طوری حرف میزنند که او خوشش بیاید که نگهش دارند سر کار بیاید! تیپ میزنند آنهایی که مذهبی هستند دومَن ریش میگذارد یقهاش را میبندد آن تیپهای غربگراها میآیند حاضر است با شورت توی خیابان برود! یعنی حاضر است هرچیزی بگوید، هر کاری را بکند میتواند در یک لحظه خرمقدس باشد و در لحظه بعد لامذهب باشد. حضرت امیر(ع) میگویند مواظب باش «فَإِنَّ الرِّجَالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ...،» - خواهش میکنم دقت کنید – امام علی(ع) میفرماید خیلیها هستند که متخصص اجرای نفس هستند! فیلم کامل! اینها آدمهایی هستند که اولاً شخصیت هستند یعنی اینطوری نیست که هیچی بار او نباشد، سواد دارد، مدرک دارد ممکن است سابقه کار داشته باشد «یتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ...» با تصنع، تصنع یعنی ظاهرسازی، خوشخدمتی، چاپلوسی، نگاه میکند مسئول و مدیر او چه میخواهد او را میشناسد یک جوری حرف میزند این خوشحال بشود، فرمودند مراقب باش بعضیها با شما بازی میکنند متخصص است که چطوری حرف بزند؟ لحن خودش را عوض میکند، زود شما را شناسایی میکند که اختیارات دست کیست رئیس کیست پولها و بودجه دست کیست چطوری حرف بزند این خوشش بیاید. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید مواظب باشید آدمهایی هستند که تخصصشان جلب نظر و جلب اعتماد شماست ولو هیچ کاری هم بلد نباشید میخواهند نظر شما را جلب کنند. «وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ...،» برای این که اینها آدمهای خدمتگزار و خادم هستند و هیچ هدفی جز خدمت به مردم ندارند فقط دارند بر اساس تکلیف و وظیفه میآیند و اصلاً به منافع خودشان فکر نمیکنند فقط به فکر منافع مردم هستند – اینها حرفهای امیرالمؤمنین(ع) است – یا میآیند میگویند ما برای اسلام جلو آمدیم کار کنیم!
امام(ره) یک وقتی گفت کلاه من را نمیتوانید بردارید هرکاری میکنید میگویید برای اسلام میکنیم! امکان ندارد این کار شما برای اسلام و خدا باشد فقط داری برای خودت این کار را میکنی منتهی اسلامی حرف میزنی!
در ادامه امام علی(ع) میفرماید: «وَ لَیسَ وَرَاءَ ذَلِک مِنَ النَّصِیحَةِ وَالْاَمَانَةِ شَیءٌ....» کسانی هستند فیلم بازی میکنند ولی واقعاً نه صداقت دارند و نه قصدشان خدمت به مردم است. (فرازهایی از خطبه 53 نهجالبلاغه)؛ ببینید چه تعابیر دقیقی، انگار همین الآن امیرالمؤمنین(ع) دارد حرف میزند برای تمام حکومتهای جهان، چون همه جای دنیا این مسئله هست. میگوید در پسِ این ظاهر خیرخواهانه و این که من امانتدار هستم من شخصی نگاه نمیکنم کلاهت را برمیدارند مراقب اینها باش.
ببخشید وقت شریف شما را گرفتم و حرفهای تکراری زدم. ولی با این که به نظرم تکراری است ولی آخر بحثم باز همان جمله اول بحثم را عرض میکنم ما هنوز گرفتار این مسائل هستیم با این که بهترین قانون اساسی را داریم، بهترین سیاستهای کلی را داریم، بهترین مبانی اسلامی را داریم، شعارهای انقلاب شعارهای درستی بوده است. ما خیلی مشکلی در عقل نظری و حکمرانی نداریم بیشترین مشکل ما در حوزه عقل عملی است و در انتخابات، رئیس جمهور، شوراها، کل مسئولین کشور به رأی مردم سر کار میآیند همهشان انتخاباتی هستند حتی رهبر. ما اصلاً مسئول غیر انتخاباتی در کشور نداریم همه با رأی مردم میآیند به جز رئیس قوه قضائیه که در هیچ جای دنیا رئیس قوه قضائیه با انتخابات نمیآید هیچ جای دنیا، چون خلاف فلسفه قضاوت است. رهبر ما با انتخاب مردم میآید با نوع انتخاب پارلمانی، مجلس خبرگان. دولت رئیس جمهور که به لحاظ اجرایی رئیس کل کشور است با رأی مردم مستقیم مردم است. مدیریت شهر و روستا در انتخابات شوراها با رأی مردم است. نمایندههای مجلس هم که قانونگذار و ناظر هستند باز با رأی مردم است. خبرگانی هم که رهبر را عزل و نصب میکنند باز با رأی مردم است. بنابراین همه چیز با انتخابات است و انتخابات مهم است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی